mustang وبلاگ اسب وحشی
|
||
|
امروزه به دلیل شیوع اضافه وزن و چاقی، تاکید بسیاری بر کاهش وزن میشود. مساله چاقی به قدری برای بعضی افراد معضل شده که با تعجب از خود میپرسند، چطور ممکن است بعضیها بخواهند چاق شوند؟ اما دلایل زیادی هم وجود دارد که افراد را به سوی تلاش برای افزایش وزن و چاق شدن میکشاند. عدهای به طور طبیعی لاغر هستند و دوست دارند اندکی چاقتر شوند. برخی بیماریها نیز میتواند منجر به کاهش وزن افراد شود. اختلال در غذا خوردن نیز یکی دیگر از دلایل لاغری افراد است. افراد مسن هم به دلایل مختلف میتوانند با این مشکل مواجه شوند. اما باید بدانیم در حالی که اضافه وزن و چاقی عاملی شناخته شده برای بروز مشکلاتی در سلامتی افراد است، لاغری بیش از حد نیز میتواند مشکلاتی را در پی داشته باشد. اما به هر دلیلی که کمبود وزن دارید و میخواهید چاقتر شوید، به یاد داشته باشید که این کار مانند همه امور دیگر زندگی باید به شیوهای درست انجام گیرد. افزودن غذاهایی با شکر و چربی زیاد همیشه میتواند مشکلاتی برای سلامت شما ایجاد کند. در ضمن بهتر است در ابتدا بدانید که برای چه مقدار چاق شدن به چه میزان کالری احتیاج دارید که در این موارد میتوانید از یک متخصص تغذیه کمک بگیرید. نکاتی که در اینجا مطرح میشود تنها توصیههایی خواهد بود و نه رژیمی خاص برای شما. ادامه مطلب يه روز سه تا خانوم مرغه به هم ميرسن اولي ميگه چه روزگاري شده ، ديشب تو کيف دخترم يه عکس جوجه خروس پيدا کردم ..... دومي ميگه اين که چيزي نيست يه روز ديدم دخترم تو خيابون داره با يه خروسه ميگه و ميخنده .... سومي ميگه اينها که چيزي نيست من ديشب تو کيف دخترم يه تخم مرغ پيدا کردم ادامه مطلب
امروز ظهر شیطان را دیدم ! نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت... گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند... و ......بقیه در ادامه مطلب ادامه مطلب 1-سرعت نور چگونه است؟ الف:خوب است ب:بد نیست ج:الحمدولله د:تو خوبی؟
2-کدام یک از موارد زیر مایع میباشد؟ الف:اهن ب:موارد الف و ب ج:گزینه ی الف د:همه ی موارد
3-چه کسی نفت را کشف کرد؟ الف:من ب:.... ادامه مطلب - آبادانيه نشسته بوده وسط صحرا، داشته فكر ميكرده. بعد يك مدت يك آبادانيه ديگه مياد، بهش ميگه: ولك برو يكم اونورتر، جا باز شه ماهم بشينم!
از تركه ميپرسن: ميگذاري پسرت بره دانشگاه؟ تركه ميگه: آره، به شرطي كه به درسش لطمه نزنه!
تركه داشته با بچش گرگم به هوا بازي ميكرده، يهو جو ميگيردش بچشو ميخوره!
تركه ميخواسته يك كبريت سوخته رو روشن كنه، (طبعاً) هرچي ميزده كبريت مادرمرده روشن نميشده. رفيقش بهش ميگه: بابا خوب شايد كبريتش خرابه! تركه ميگه: نه بابا، ايلده همين پنج دقيقه پيش روشن شد!
آبادانيه رو برق ميگيره، ميگه: ولك ولم كن تا ولت كنم! ...
ادامه مطلب وزن اضافه بر معمول یا همان چاقی که غالباً ناشی از کم تحرکی و سوء تغذیه در جهان امروزی است در حال تبدیل به یک معضل اجتماعی است. فراهم شدن وسایل رفاه و پی آمد آن تنبل شدن افراد در انجام بعضی از کارها و کم شدن ترددها از یک طرف و شتاب در امور از جمله صرف غذا باعث مشکلات عدیده گوارشی و لاجرم چاقی شده است. عواملی از این دست و عوامل استرس زای دیگر که منجر به اضافه وزن در افراد شده است، آنها را به حل این نقیصه یا بیماری هدایت می کند. پناه بردن به دارو درمانی و یا پرداختن به ورزش و شبه ورزش هایی از جمله حمام سونا و استخر جکوزی، معمول ترین روش هایی است که افراد مبتلا به چاقی به آنها می پردازند.
بعد روانی چاقی که همانا جامعه گریزی و لاجرم افسردگی است، خطری به مراتب بیشتر از جنبه های جسمی آن دارد. این که چگونه برنامه هایی را در کارهای روزانه مان بگنجانیم که در سایه برنامه معمول و متعارف زندگی مان گم شده، ضمناً در کنترل وزن کمک مان کنند، همان دستورالعملی است که ما به آن ترفند های لاغری می گوییم، اتخاذ چنین روش هایی ارزان، شدنی و مفید است. ۱) هر روز ۵ وعده غذا میل کنید (۳ وعده کامل و ۲ وعده میان وعده صبح تا ظهر و ظهر تا شب. در این صورت متابولیسم بدن افزایش یافته و کالری ها سوخته می شود.) ۲) وقتی احساس کردید که اشتهایتان برطرف شده است، از روی میز بلند شوید، در این صورت شما معده خود را آموزش می دهید که به یک چاه بدون انتها تبدیل نشود. ۳) غذایتان... ادامه مطلب
ترم ۱ – اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ – س – ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها error میدهد – چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند!
پیشنهاد میکنم که در دختران ترم یکی (صفری) به دنبال gf نباشید چون اولاً پا نمیدهند و ثانیاً اگر حتی یکی از این دختران برای دوستی پا بدهد (یکی در هر ۱۰ میلیون سال) همه به شما به چشم یک همجنس باز نگاه خواهند کرد! فقط برای عملیات قضای حاجت به wc می روند ، طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد ، به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند!
تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند ، سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند – در فاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند! ترم ۲ – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار نمیباشند – متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت هستند! به مقدار بسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشود ولی سیبیل جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد ، سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی دانند ، کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود! نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند ، اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته – دو سه بار از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند! (استغفرالله) ترم ۳ – به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند ، به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده wc قضای حاجت نیست! سوژه خنده پیدا می کنند ، همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا ۴ جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند – می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد – تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود و در جواب سلام شما میگویند سلام! ترم ۴ – با واژه bf آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند – ابروها نازک میشود و سیبیل ناپدید ، در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به wc میروند! همیشه در دانشگاه از قسمتهای “پر پسر” عبور میکنند ، شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه (نکته: اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: ۱- دختره ترم ۴ درس میخونه ۲- شما خوشتیپید ۳ – یالا مخشو بزن دیگه چلمن) شروع میکنن به نوشتن جزوه – هر ۲-۳ شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدن های مامان بابا (خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن (آره جون خودت ، بیچاره پدر ، مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست) در جواب سلام شما میگویند: سلام – چطوری؟ خوبی؟ ترم ۵ – یکی از این موجودات خوش خط و خال (bf) را به دست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود! اصلاً سر کلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با wc کار دارند چون bf دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند (چون این دفعه فکر میکنن فقط خودشونن که bf دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا) کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد – از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است (اینجاست که میگن مردونگی مرده) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند! یک میز اختصاصی برای خودشان و bf شان در تریا دانشکده رزرو است ، تابلو میشوند – کارکنان محترم حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند! سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند و در جواب سلام شما (بعد از ۱۰ دقیقه) می گویند: اوا … سلام ببخشید حواسم نبود (طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست) ترم ۶ – خیلی تابلو میشوند – عاشق میشوند – مشروط میشوند !!! ترم ۷ – به طرز وحشتناکی تابلو میشوند – در عشق شکست میخورند – مشروط میشوند !!! ترم ۸ – دوباره آدم میشوند – دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند (من لذت می برم میبینم این جوونا رو …….) جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است ، مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند – در به در دنبال شوهر میگردند و به اولین پیشنهاد جواب مثبت میدهند و از چاله به چاه می افتند !!!! ادامه مطلب
ترم اول: لباسهایتان اتو كشیده است!میخواهید شاگرد اول شوید تا هم پول خوابگاه را ندهیدو هم برای بر و بچهها، كلاس بگذارید! چون هنوز كسی شما را نمیشناسه و شما هم متقابلا" كسی را نمیشناسید. شاگرد دوم میشوید!! پول خوابگاه هرگزکم نمیشود.حتی ربع هم نمیشود. هنوز كلاس نذاشته، از سوی دانشجویان دیگر به عناوین مهمی چون : بچه مثبت، سوسول، بچه مرغوب، درازگوشخوان! گاگول و قشنگ، مفتخر میشوید.
ترم دوم: چون شاگرد ممتاز نشدید حسابی خورده توی برجكتان! تازه فهمیدهاید اول شدن راهكارهای مخصوصی را میطلبد! میخواهید خیلی چیزها را به خیلیها ثابت كنید و به بعضیها مشت محكمی بزنید! خط اتوی لباسهایتان هنوز باقی مانده تلاش میكنید همه واحدهایتان را با نمرات متوسط پاس كنید.
ترم سوم: بیخیال معدل و نمره میشوید. میگوئید همینكه یاد بگیرم كافیست. اصلاً خر ما از كرگی دم نداشت! تلاش میكنید هر طور شده واحدهای باقیمانده را حتی با نمرات متوسط پاس كنید.!!! تصمیم راسخ میگیرید در طول ترم درس بخوانید ولی عمراً همچین اتفاقی نمیافتد و نخواهد افتاد! شب است و سكوت است و ماه است و تو و جزوه های تكمیل نشده و تكالیف كُپ نزده! حداقل 3 واحد میافتید.
ترم چهارم: به آب و آتش میزنید تا 3 واحد عقب مانده را جبران كنید. دوباره فقط شب امتحان درس میخوانید مشروط میشوید!! مبارك است! بالاخره این شتری است كه در خانه همه میخوابد.
ترم پنجم: به خودتان قول شرف میدهید حتماً درس بخوانید!! صرفاً بخاطر وجدانتان و پاسخ به زحمات خانواده! به پیشنهاد یكی از نارفیقان میروید یك سایت اینترنتی را طراحی میكنید چون كار فرهنگی را دوست دارید! ولی خیلی زود میفهمید خیلیها دوست ندارند. خیلیها هم مدام شبیخون میزنند حالتان را میگیرند. سایتتان را فیلتر میكنند. شب امتحان علاوه بر جزوه های تكمیل نشده، گزارشهای تكمیل نشده، سایت هم اضافه میشود قوز بالا قوز! دوباره مشروط میشوید.
ترم ششم: هنوز آدم نشدهاید!! كار فرهنگی خفن انجام میدهید! قاط میزنید! از مسئولین انتقاد میكنید! به فرهنگسازان گیر میدهید!!! بالاخره دغدغههای فرهنگی در اولویت امورند! عمراً آدم نشدید. حقتان است! برای بار سوم با اجازه بزرگترها بله!! هت تریك میكنید! آبروی شما جلوی بر و بچهها و در و همسایه میرود، چون به دلیل سه بار مشروطی متوالی اخراج شده و اسم شما را توی تمام بوردها میزنند!! بیانصافها!! از بن لادن و براد پیت هم مشهورتر میشوید! اسم شما توی كوچه و محله هم ورد زبان شاباجی خانم و باقر بزاز میشود!! تلافی میكنید! برای استاد مربوطه و مسئولین محترم در دستشوییهای مربوطه شعرهای نامربوط مینویسید!! بعد میروید تعهد میدهید! یك تعهد به آموزش كل و یك تعهد به خودتان كه بروید درس بخوانید و آدم شوید و بی خیال كار فرهنگی شوید و این امر خطیر را به فرهنگسازان بیبدیل دفتر فرهنگ واگذارید تا تداخل قوا صورت نگیرد.
ترم هفتم: عمراً كار فرهنگی كنید! دیگر كار بیفرهنگی هم نمیكنید!! خدا میزند پس سرتان و عاشق میشوید!! بابا تریپ لاو، تریپ تایتانیك، فال حافظ و دل برای از من و ... و خیابان طالقانی و سینما عصر جدید و پیتزا آنگولا و حرفهای اولترا مدرن، سانتیمنتالیسم و قلبهای صورتی تیر خورده و موی تن تن! شعارهای اولترافمینیستی میدهید! حرفهای شبه روشنفكری میزنید! سعی میكنید بچه مثبت و خوب باشید و خوبیتان را به همه ثابت كنید! تیپهای دوم خردادی میگیرید به همه لبخند میزنید اما قیافهتان مانند منگلها میشود چون ابزار شادی ندارید!! لاف در غربت و ...! دلباخته میشوید!! تابلو میشوید!! بدبخت میشوید! مشروط میشوید! اخراج قطعی میشوید! فرم شماره 5 میگیرید. میروید خیابان پاسداران اتاق شماره 20سازمان مركزی یك جای كار بیست! التماس میكنید، لابه میكنید! لابی میكنید، حتی كپی حلقه نامزدیتان را هم ضمیمیه میكنید! بعضیها را خوشحال میكنید!! پس از یك قرن مجوز ادامه تحصیل شما به واحد مربوطه میرسد!! چون برخی آئیننامهها در برخی شرایط زمانی دچار قبض و بسط تئوریك و عملیك میشوند و با توجه به اینكه تا خرداد سال... زمان زیادی نمانده یهو یه بخشنامه جدید میآید و با استناد به آن شما به دوره پارهوقت منتقل میشوید!! یعنی تا آخرالزمان مشكل اتمام سنوات ندارید! مشروط بر اینكه معدل كلتان از 10 كمتر نشود و مشروط بر اینكه قول بدهید سال ... خوش بگذرد!! تصمیم میگیرید روی قلبتان بنویسید: من عشق مشق بیلمیرم و دیگر جنگولكبازی فرهنگی در اینترنت رو بیخیال!! چون تصمیم گرفتهاید فارغالتحصیل شوید. به بعضیها یه قولهایی میدهید. ترم هشتم:الفاتحتو صلوات ادامه مطلب
سن 14 سالگی : تا پارسال هر کی بهشون می گفت چطوری؟ میگفتن ... خوبم مرسی ... حالا میگن مرسی خوبم
سن 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ... میگن علیک سلام ... نقاشیشون بهتر میشه » بتونه کاری و رنگ آمیزی سن 16 سالگی : یعنی یه عاشق واقعیند ... فردا صبح هم میخوان خودکشی کنن ... شوخی هم ندارن سن 17 سالگی : نشستن و اشک می ریزن ... بهشون بی وفایی شده ... کوران حوادث سن 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن سن 19 سالگی : از بی توجهی یه نفر رنج می برن ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست سن 21 سالگی : فقط سن 27-28 سالگی قصد ازدواج دارن ، فقط سن 22 سالگی : خوش تیپ باشه ، پولدار باشه ، تحصیلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چی نباشه سن 23 سالگی : همهء خواستگارا رو رد می کنن سن 24 سالگی : زیاد مهم نیست که چه ریختییه یا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چیزی که نرسیدیم برسونه سن 25 سالگی : اااااااه ، پس چرا دیگه هیچکی نمی یاد... هر کی میخواد باشه ، باشه ولی فقط بیاد سن 26 سالگی : یه نفر می یاد ، همین خوبه ، بله سن 27 سالگی : آخیش سن 28 سالگی : کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی بعدش هم یه بچه میاد و ....تازه اول زجر ها و وقتی میخواد پوشاکش عوض کنه تو دلش میگه اه اه!
امیدوارم ناراحت نشده باشید چون این مطلب فقط جهت شاد شدن شما آماده شده و جنبه شوخی دارد.
ادامه مطلب صفحه قبل 1 صفحه بعد |